اولین چیزی که معمولاً با شنیدن کلمه «موسیقی درمانی» به ذهن می آید این است که با پدیده ی پیچیده ای روبرو هستیم. پدیده ای که احتمالاً به دلیل تازگی اش (به خصوص در کشور ما)، هنوز از دید بسیاری از مردم عجیب و ناشناخته باقی مانده است.
شاید بهترین راه برای درک موسیقی درمانی مراجعه به زندگی روزانه باشد. بارها تجربه کرده ایم که چطور یک موسیقی آرام ما را از اضطراب و خستگی می رهاند و در مقابل، یک موسیقی شاد ما را به دنیای دیگری می برد.
موسیقی درمانی برعکس آنچه که بسیاری از مردم می پندارند، فقط برای افرادی که از مشکلات خاصی چون عقب ماندگی، تأخیر یافتگی رشد، معلولیت های جسمی و بیماری های روانی رنج می برند، نیست. بلکه افراد عادی هم می توانند برای رسیدن به آرامش بیشتر این روش را امتحان کنند.
اگر باور داشته باشیم که موسیقی زبان فطرت انسان است، آنگاه برایمان آسان خواهد بود تا تأثیر موسیقی را بر روح و روان، عواطف و به طور کلی زندگی بشر درک کنیم. موسیقی، انسان را در رؤیاها و آرزوها و احساساتش فرو می برد. هیچکس نمی تواند برای آغاز «موسیقی درمانی» زمان مشخصی را تعیین کند. شاید مبالغه نکرده باشیم اگر بگوییم که تاریخچه موسیقی درمانی به قدمت حرف های ارسطو و افلاطون است. اگرچه به قولی از نظر علمی «نت نویسی» حدود ۵۰ سال است که ما با این دستاورد جدید آشناییم.
با این حال استفاده بشر از موسیقی با توجه به ابزار قابل دسترس او، کاری آسان بوده است. ریتم و ملودی که از ارکان اساسی موسیقی اند، در سرشت انسان وجود داشته است. همانطور که در فیلم هایی که به نمایش زندگی قبایل اولیه می پردازند، با مراسم و آیین هایی روبرو هستیم که در آنها موسیقی عامل مهمی برای فرونشاندن ترس ، اضطراب ، غم و یا افزایش شادی است و به طور مثال در تاریخچه ماجرای غرق کشتی «تایتانیک» مشاهده می کنیم که دسته موسیقی کشتی تا زمان غرق آن، دست از نواختن و روحیه دادن به مردم برنداشت.
- ایران